کد مطلب:149387 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

هدف مقدس و حس تعالی و تقدس
كلمه ی «شهید» و «شهادت» از كلمات رایج معمولی است كه فقط در مورد بعضی افراد استعمال می كنیم. هر كشته یا مرده ای شهید نیست. روزی صدها نفر كشته می شوند و هزارها نفر می میرند و به آنها شهید نمی گوییم. اطراف كلمه ی «شهید» را هاله ای از قدس و تعالی احاطه كرده است. به كسی شهید گفته می شود كه در یك راه مقدس و برای هدفی مقدس جان خود را از دست بدهد.

شهید سه خصوصیت دارد: یكی اینكه در راه هدف مقدس كشته می شود، دیگر اینكه جاودانگی می یابد، سوم آن چیزی كه قبلا گفتیم كه آنها محیط پاك می دهند. گفتم مقدس و نگفتم بزرگ. ممكن است مقصد، بزرگ و بااهمیت باشد ولی مقدس نباشد. اسكندر كه آرزوی جهانگیری را تعقیب می كرد، هدف به اصطلاح بزرگ داشت ولی مقدس نبود و بلكه عالی هم نبود. كسی كه در این راه كشته بشود، در چشم بشر احترام و تقدس ندارد. [1] او دایره ی خودپرستی خود را توسعه داده بود. همچو شخصی


اگر همه ی كرات آسمانی را هم تسخیر كنید، عملش جنبه ی تقدس و احترام پیدا نمی كند.

عمل آن وقت مقدس است كه هدفی بیرون از خودپرستی داشته باشد [2] فقط به خاطر تكلیف و وظیفه انجام شود، خصوصا تكالیفی كه بشر در برابر نوع و اجتماع دارد. «المقتول دون عیاله و ماله» شهید است، چون به خاطر وظیفه و شرافت و تكلیف وجدان و دیانت انجام می گیرد نه به خاطر جلب منفعت مادی، حالا اگر انسان، المقتول دون العدل و الحریه، دون التوحید و الایمان باشد، قداست و قدیسیتش به درجاتی بالاتر است.

حس تعالی و تقدس حسی است اصیل در بشر و از صمیم روح بشر سرچشمه می گیرد مثل حس حقیقت خواهی (علم)، نیكی خواهی (اخلاق)، زیبایی خواهی (جمال). و این خود یكی از معماهای وجود بشر است كه در برابر اموری ماورای منافع محسوس و ملموس خود، یك نوع تعظیم و تكریمی دارد و سر تعظیم فرود می آورد. البته هر میل و طلبی از وجود یك احتیاج عینی حكایت می كند؛ منتهای امر، مبدأ این احتیاج عینی جهازات بدن نیست، همان مرتبه ی مستقل روح انسان است.

سر سلسله ی مقدسات بشر، ذات احدیت است. خداوند، قدوس است، منزه از جمیع نقصانات است علی الاطلاق: «هو الله الذی لا اله الا هو الملك القدوس..» [3] و لهذا مقدس ترین اعمال بشر مبارزه با شرك و بت پرستی است.


[1] شهيد كسي است كه به خون خود ارزش و ابديت و جاودانگي داده است. آن كس كه مال خود را صرف خدمت و بناي خير مي كند، به مال خود ابديت و ارزش مي دهد. آن كس كه اثر علمي باقي مي گذارد، به فكر خود و آن كس كه اثر صنعتي و فني باقي مي گذارد، به هنر خود و آن كس كه فرزند خود يا ديگران را تربيت مي كند، به عمل خود ارزش و ابديت مي دهد، و شهيد به خون خود ارزش و ابديت مي دهد. اين تفاوت ميان شهيد و ديگران هست كه شهيد پاكباخته است و «سودا چنين خوش است كه يكجا كند كسي»، اما عالم يا منفق يا معلم يا مربي يا هنرمند قسمتي از مايملك خود را ارزش و ابديت مي دهد. قبلا گفتيم كه عالم و مربي و صنعتگر و فيلسوف و منفق، مديون شهدايند و شهدا مديون كسي نيستند. خن شهيد به زمين نمي ريزد بلكه هزار برابر مي شود و به ديگران تزريق مي شود در رگهاي ديگران براي هميشه جريان مي يابد و اين است معني جاويد شدن خون شهيد و اين است معني اينكه شهدا حماسه مي آفرينند، و به همين جهت پيشوايان آرزوي شهادت مي كردند و به همين جهت اسلام در هر زماني نيازمند به شهيد است.

[2] اينجا بايد اين بحث تحقيق بشود كه ملاك اصلي قداست چيست؟ چرا خودپرستي پليدي است و كار براي خدمت به غير و براي انجام وظيفه و مسؤوليت يا براي رضاي خدا مقدس است؟ آيا ملاك، ماديت و تجرد است آيا ملاك وجود و عدم است؟ آيا ملاك، حركت و توقف است؟ آيا ملاك، هماهنگي با اهداف جهان و حركت تكاملي جهان است؟ و آيا علت تقدس - همان طور كه در متن گفته ايم - ابدي شدن و جاودانگي و نجات از مرگ است؟.

[3] حشر / 23.